

کیم یونگ-ها نویسندۀ اهل کرۀ جنوبی سال 1968 در هواچئون متولد شد. او شغل نویسندگی را با اولین رمان خود با نام من حق دارم خودم را نابود کنم آغاز کرد، رمانی که جایزۀ مطرح و پرطرفدار مونهاگ-دونگ را سال 1995 برایش به همراه داشت. از آن به بعد با انتشار رمانها و مجموعۀ داستانهای کوتاه به یکی از بااستعدادترین نویسندگان نسل خود شهرت یافت.
رمانها و داستانهای کیم بر بیان شیوۀ جدیدی از توانایی درک هیجانها و ترسهای زندگی تمرکز دارد، چیزی که کرهایها در شرایط همواره در حال تغییر فرهنگِ مدرن و جهانیشدن تجربه کردهاند. کیم در جستوجو برای پیداکردن سبک ادبیاش، همانند رماننویسهای بینالمللی پرآوازۀ پُستمدرن، به درهمآمیختن مرزهای هیجانانگیز و آزاردهندۀ ژانرهای روایتیِ عامهپسند و فاخر روی آورد.
رمان تاریخیاش با نام گل سیاه داستان اولین نسل از آوارگان کرهای را بازگو میکند که وادار به بیگاری در مزرعههای مکزیک شدند و بعدها در شورش نظامی معروفی که پانچو ویلا آن را رهبری میکرد شرکت کردند. کیم برای نوشتن این رمان از اندیشههای کمالگرایی کلاسیک، قومشناسی دین و همچنین پیشینۀ تبعید و مهاجرت کرهایها الهام گرفت. نمونۀ دیگری از سبک ترکیبی و افسانهای کیم در رمان چهارمش، امپراتوری نور دیده میشود، رمانی که در آن موضوع هویت انسانی را در جامعۀ دموکراتیک و کمونیستی کُره مطرح میکند و این کار را با به تصویرکشیدن زندگی جاسوسی از کرۀ شمالی و خانوادهاش که در سئول سکونت دارند و به شیوۀ داستانهای جنایی بازگو میکند که با داستان کوتاهی از خانواده و تصویری واقعگرایانه از زندگی روزمره ترکیب شده است.
هرکدام از رمانهای کیم هم از سوی منتقدان و هم از سوی خوانندگان با استقبال زیادی مواجه شده و بیشترشان جوایز بزرگی برای او به ارمغان آوردهاند. در سال 2004 – که سال «جوایز بزرگ» او بود- سه جایزه از جوایز معتبرِ کره را به خود اختصاص داد. رمانهای کیم که به بیش از ده زبان ترجمه شدهاند. او همچنین از سوی منتقدان برونمرزی و کشور خود به عنوان نمایندۀ تحول ادبی کرۀ جنوبی شناخته شد که در پی دموکراتیک و پساصنعتی شدن کره اتفاق افتاد.
با ترجمۀ اولین رمان کیم، من حق دارم خود را نابود کنم، به زبان فرانسوی که فیلیپ پیکر آن را در فوریۀ 1998 چاپ کرد، این نویسنده در جهان مطرح شد. این رمان به هشت زبان از جمله انگلیسی و آلمانی نیز ترجمه شد. نسخۀ فرانسوی امپراتوری نور اوایل سال 2009 منتشر شد و روزنامههای مهمی مثل لوموند و لیبراسیون توجهای ویژه به آن کردند.
کیمِ جوان که در داستانگویی خبره است، بهویژه در میان کارگردانهای کرهای محبوبیت دارد، کسانی که دریافتند کارهای او سرشار از طرح داستان و شخصیتهایی هستند که پتانسیل ساخت نسخههای سینمایی بینقص را دارند. تا به حال دو فیلم بر اساس داستانهای کیم ساخته شده و اقتباس سینمایی از رمان امپراتوری نور در حال تولید است. رمان دیگر او مسابقۀ تلویزیونی نیز در سال 2009 به فیلمی موزیکال تبدیل شد.
کیم پیش از این در دانشگاه ملی هنر کره در دانشکدۀ هنرهای نمایشی سِمت استادی داشت و بهطور پیوسته مجری برنامهای رادیویی با موضوع کتاب بود. او در پاییز 2008 از تمامی این شغلها کنارهگیری کرد تا خود را وقف نوشتن کند.